خود خودم
دوباره شروع می کنی به دعا کردن دیوار امیدت که سقوط کرده در انفجار بلا شروع می کنی به تعمیرش یکی یکی با خواندن آیه ها امید کتابش آجر ها را کنار هم می سازی با خودت زمزمه امینه من هزاز نفر سرطان داشته اند و خوب شده اند خدا هیچ وقت به بندهایش بدهکار نمی شود به خدایت ایمان داشته درمان را شروع می کند دارو نمی شود اما همچنان امیدوار عمل اما این هم جواب نمی دهد پرتو درمانی این هم هیچ دیروز در آخرین آزمایشش چشم در چشم منتظر آزمایشش می شوی دکتر وارد می شود هردو تمام جانمان می شود گوش نه خدای من عاشقیت سخت شده جواب منفی هست شیمی درمانی باید شروع شروع شود من می شکنم دیوار خراب شده امیدم خرابتر شده دیگر می مانی بهش چی بگویی چشم در چشم یگدیگر. او با سکوتش می می فهماندکه رفتنی هست و تو با ترس از این کلمه سر سجادت مات می مانی و مبهوت فقط آرام اشک میری خدای شکرت اما عاشقیت سخت هست خدایا گریه ام از ناشکری نیست از درد هست با صدای باند می گویمم پیامبرت هم در داغ فرزندش بلند بلند گریست من همچنان به تو امیدوارم اوی موی های بلندش را دوست دارد حکایت استادی که شاگردش را دوست دارد زندگیت آرام هست دل برای دنیا دیگرت می تپد. خدا رو شکر می کنی. از خدا حال دعا می خواهی اما یه دفعه موجی از بلا آرامش دنیایت بهم میریزد. بهت می گویند عزیزت سرطان داره .باورت نمی شود .مات و مبهوت میمانی .تمام حرف هایی که در تمام مدت عمرت درباره سرطانی ها شنیده بودی مرور می کنی می شکنی دیوار امیدت خراب میشود نگاه به آسمان میکنی با خودت زمزمه می کنی چه بگویی به خدایت دائما ذهنت با صدای بلند فریاد میزند امینه من اینجاست باید عاشق خدا باشی این همان خداست همان خدا که قادر هست رئوف هست و هزاران صفت دیگرش شورع می کنی سوره مریم را بال خودت مرور می کنی قال ربک هو علی هین آسان هست برایش ......................... با نام او شروع می کنیم خدای کند اینجا پلی برای صعود باشد نه سقوط الهی آمین
Design By : RoozGozar.com |